کد مطلب:173171 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:176

لعن شمر
شمر، معروف به «شمر بن ذی الجوشن» بود. نام پدرش اوس بن اعور یا شرحبیل است. [1] ذی الجوشن از مشركان حجاز بود كه پس از جنگ بدر به حضور پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم رسید.

رسول اكرم صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: ای ذی الجوشن آیا مسلمان نمی شوی تا نخستین مشركی باشی كه پس از جنگ بدر به دین اسلام گرویده؟

شمر، ضمن رد دعوت رسول اكرم صلی الله علیه و آله و سلم، گفت: چگونه به آیین تو روآورم، در حالی كه می بینم قریش تو را همراهی نمی كنند؟

حضرت رسول صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: پس اخبار شكست آن ها را چگونه ارزیابی می كنی؟

شمر گفت: آن را شنیده ام، ولی هنگامی مسلمان می شوم كه مكه و كبوترانش را فتح كنی.

پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: امیدوارم شاهد آن نیز باشی.

امام حسین علیه السلام خطاب به او فرمود: یابن راعیة المعزی! انت اولی بها صلیا؛ ای پسر زن بزچران! تو سزاوارتری از من به ورود در آتش.

اشاره به داستان زنای مادر او با یك چوپان است كه هشام بن محمد كلبی، در كتاب مثالب در این باره می نویسد: روزی همسر ذی الجوشن از محله ی سبیع به قصد محله ی كنده بیرون رفت. تشنگی بر وی چیره شد. در این هنگام چوپانی را دید و از او آب خواست. چوپان هم آب دادن را به گرفتن كام از وی مشروط كرد. او پذیرفت و شمر را آبستن شد [2] شمر فردی پست و نااهل بود، و در رویارویی با امام حسین علیه السلام در لشگر عبیدالله بود. او همان كسی است كه روی سینه ی حضرت امام حسین علیه السلام نشست و محاسن غرقه به خون آن حضرت را گرفت. حضرت فرمود: مرا می كشی و نمی دانی من كیستم؟! شمر گفت: من خوب می دانم تو كیستی و پدر و مادرت را می شناسم و تو را می كشم.

آن ملعون بعد از آن كه دوازده ضربت بر آن حضرت وارد كرد، امام را به شهادت رساند.

در شیوه ی هلاكت او نوشته اند كه در سال 66 هجری، به همراه گروهی به اطراف كوفه گریخت و در روستای كلتانیه مخفی شد. نامه ای به مصعب بن زبیر نوشت و درخواست یاری كرد. مأموران مختار در تعقیب وی، یك او را دستگیر كردند و از مخفیگاه شمر باخبر شدند. شبانه دستگیر و او را كشتند و بعد از اعدام، مختار دستور داد تا پیكر منحوس او را در دیگی پر از روغن جوشیده اندازند تا متلاشی گردد. [3] .


لعن الله امة اسرجت و الجمت و تنقبت لقتالك بابی انت و امی.

خداوند لعنت كند گروهی را كه اسب ها را برای جنگ با حضرتت زین كردند و لگام زدند و برای جنگ با تو آماده و مهیا شدند. پدر و مادرم فدای تو باد.



بود لعنت به جیش زشت كردار

كه با نور خدا كردند پیكار



تمام مركبان را زین نمودند

لبا لب قلبشان را كین نمودند



جدا از حق شده، پیمان شكستند

لجام كینه بر اسبان ببستند



حسینا دشمنان با آن كه دیدند

بهشت حق تویی، آتش خریدند



دلم خواهد سرایت ای حسینم

ابی، امی فدایت ای حسینم.




[1] يكي از وجوه لقب «ذي الجوشن» اين است كه وي به دربار كسراي ايران راه يافت و زرهي به هديه گرفت. او نخستين عربي بوده كه در جنگ زره پوشيد. الاصابة في معرفة الصحابة، ج 1، ص 485.

[2] سفينة البحار، ج 1، ص 714.

[3] الامالي، ج 1، ص 250؛ سفينة البحار، ج 1، ص 714؛ با اندكي تفاوت بنگريد در ماهيت قيام مختار، ص 470.